تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد
***
میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
***
همیشه لبخند می زنم تا تمامی غم هایم را پنهان کنم
نمی خواهم بدانی درد با تو نبودن وسعتی است به اندازه تمامی غم هایم